اینسان حاقلاری

ارائه مقالات شخصی سیامک کوشی

اینسان حاقلاری

ارائه مقالات شخصی سیامک کوشی

مبارزات رهائی بخش ملی الجزایر

مبارزات رهائی بخش ملی الجزایر  

 

_سیامک کوشی

مقدمه

الجزایر نیز مانند بسیاری از کشورهای شرقی و آفریقائی در دوران اوج امپریالیسم، زیر یوغ استعمار قرار گرفت و دار و ندار ملتش را باخت. کشوری که سالها مستعمره فرانسه قرار گرفت ولی هویت خود را فراموش نکرد. کشورهای استعمارگر اروپائی و آمریکائی تنها به منفعت خود فکر می کردند و هیچ ارزشی به سرزمین و هویت و حقوق انسانی استعمار شده ها قائل نبودند. شاید کمتر انگلیسی باشد که درد هندی را درک کند و یا شاید سالیان درازی طول کشد که اسپانیایی درد کاتالونی را بفهمد. وقتی یک ایرلندی از حقوق ملی خود صحبت می کند درکش برای انگلیسی سخت و شاید غیرممکن باشد. وقتی الجزایری می گوید زبان مادری ام عربی است، می خواهم به این زبان تحصیل کنم، یک فرانسوی با ژست روشنفکرانه به آن می خندد. دولت استعمارگر از همین حربه استفاده کرده و با استعمار فرهنگ و هویت ملت مورد استعمار، تمام دار و ندارش را از دستش می گیرد تا برای خود قدرت کسب کند، ارتشش را تقویت نماید و ...

مبارزات رهائی بخش ملی الجزایر  

 

_سیامک کوشی

مقدمه

الجزایر نیز مانند بسیاری از کشورهای شرقی و آفریقائی در دوران اوج امپریالیسم، زیر یوغ استعمار قرار گرفت و دار و ندار ملتش را باخت. کشوری که سالها مستعمره فرانسه قرار گرفت ولی هویت خود را فراموش نکرد. کشورهای استعمارگر اروپائی و آمریکائی تنها به منفعت خود فکر می کردند و هیچ ارزشی به سرزمین و هویت و حقوق انسانی استعمار شده ها قائل نبودند. شاید کمتر انگلیسی باشد که درد هندی را درک کند و یا شاید سالیان درازی طول کشد که اسپانیایی درد کاتالونی را بفهمد. وقتی یک ایرلندی از حقوق ملی خود صحبت می کند درکش برای انگلیسی سخت و شاید غیرممکن باشد. وقتی الجزایری می گوید زبان مادری ام عربی است، می خواهم به این زبان تحصیل کنم، یک فرانسوی با ژست روشنفکرانه به آن می خندد. دولت استعمارگر از همین حربه استفاده کرده و با استعمار فرهنگ و هویت ملت مورد استعمار، تمام دار و ندارش را از دستش می گیرد تا برای خود قدرت کسب کند، ارتشش را تقویت نماید و ...

امروزه استعمار نو یا ( نئو کلنیالیسم ) نه تنها معادن و ذخایر نفتی و محصولات کشاورزی ملتها بلکه تاریخ و هویت و فرهنگ و سرزمین مادری ملتهای مختلف را هدف قرار داده تا با آسمیله کردن نسل جوان و از خود بیگانه کردن ملتها آنها را مورد استعمار قرار دهند و البته با شعار حفظ امنیت ملی، تمامیت ارضی کشور و وحدت ملی, هرگونه مبارزه علیه این نوع استعمار را سرکوب کنند.

قصد داریم با شعار گذشته چراغ راه آینده است، با مطالعه مبارزات و نهضت های رهائی بخش ملل مختلف با طریقه مبارزه با انواع مختلف استعمار آشنا شویم. که همانا تنها لازمه این نوع مبارزه آگاهی ملی و تکیه بر هویت ملی می باشد.

حال نگاهی گذرا خواهیم داشت به مبارزات ملی و نهضت های رهائی بخش ملی الجزایر در برابر استعمارگران فرانسه.

موقعیت جغرافیایی و جمعیتی الجزایر

کشور الجزایر در شمال غربی آفریقا واقع شده و 2381400 کیلومتر مربع وسعت دارد، که اغلب کوهستانی و صحرائی است. در حال حاضر طبق آخرین آمارها جمعیتی بالغ بر  32845000  نفر دارد که اغلب عرب می باشند. علاوه بر اعراب تعدادی اروپائی و اکثرا فرانسوی مهاجر نشین در این کشور سکونت دارند. پایتخت این کشور شهر الجزیره است که جمعیت آن در حدود 2135000 نفر می باشد. از شهرهای مهم و پرجمعیت الجزایر می توان کنستانتینه، وهران، انابه و اوران را نام برد. دی رسمی کشور اسلام ( تسنن ) است. زبان رسمی عربی بوده و زبان فرانسوی نیز مصطلح می باشد.

درصد باسوادان در سال 1962 ( در زمان استقلال ) 65% مردان و 35% زنان بوده است.

منابع معدنی الجزایر بسیار غنی و سرشار از ذخایر عظیم مواد معدنی به شرح زیر است:

نفت، گاز طبیعی، سنگ آهن، روتیوم، ولفرم، روی، اورانیوم و ... . از نظر کشاورزی شرایط مساعدی برای امور کشاورزی، غلات، انگور، مرکبات، سبزیجات و توسعه دامپروری دارد.

تجاوز و تسخیر الجزایر بدست فرانسویان

کشور الجزایر در سال 42 ق.م بدست سزار امپراطور روم تسخیر و به حاکمیت امپراطوری روم به عنوان استانی از کشور روم (( نومدیا )) نامیده شد. در سال 682 م اعراب آنرا فتح کردند. بعد از استیلا سلطنت سلسله فاطمیون آنجا را تحت حکومت بنی عبدالوداد درآوردند. در سال 1518 م به تصرف امپراطوری مقتدر عثمانی افتاد. قبل از استیلای فرانسه الجزایر جزو قلمرو امپراطوری عثمانی شمرده می شد. جمعیت آن بطور عمده به دامداری و کوچ نشینی اشتغال داشتند.

در اوایا قرن نوزدهم، در اثر تکامل سرمایه داری، کشور فرانسه را نیز همانند سایر استعمارگران وادار نمود که برای کشف بازارهای فروش مواد خام به توسعه طلبی و دست اندازی به ممالک دیگر اقدام نماید. موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی الجزایر در آفریقای شمالی باعث قربانی شدن آن کشور عربی برای توسعه طلبی های فرانسه گردید.

در مذاکرات و توافقات کشورهای غربی برای تقسیم و تضعیف امپراطوری عثمانی، ناپلئون اول الجزایر را به عنوان بازاری جهت تکامل صنعتی فرانسه انتخاب نمود و سرگرد ((بوتن)) مهندس نظامی را جهت نقشه برداری به الجزایر و تونس فرستاد. تسخیر الجزایر در زمان ناپلئون اول با ناکامی همراه بود ولی شارل دهم در دمدمه های انقراض رژیم سلطنتی ((بوربونها )) جهت پیدا کردن بازارهای جدید با استفاده از نقشه های نظامی سرگرد بوتن به الجزایر حمله برد. تمایل ملاکین بزرگ فرانسه که در جریان انقلاب کبیر فرانسه اراضی خود را از دست داده بودند، برای تصاحب املاک جدید و تحکیم خود در این اقدام شارل دهم موثر بود.

دولت فرانسه به صورت مزورانه با مطرح کردن مسئله دزدان دریائی و اختلاف حساب مالی با دولت الجزایر با اعزام ناوگان جنگی به الجزایر حمله برد. در روز 14 ژوئن 1830 ارتش 37000 نفری فرانسه به فرماندهی ژنرال بورمون در 23 کیلومتری غرب الجزایر در ((سیدی فرخ)) نیرو پیاده کرد. مقاومت دلیرانه ولی بی ثمر دولت با بجا گذاشتن 4000 کشته بجائی نرسید و در 24 ژوئن 1830 قلعه حاکم سقوط کرد و حاکم الجزایر پس از 5 روز بی قید و شرط خود را تسلیم فرانسویان کرد. بعد از ورود فرانسویان حاکم و یئنی چری ها (فدائیان خلیفه مقتدر عثمانی) از الجزایر اخراج شدند. خزانه توقیف و اموال و املاک یئنی چری ها و حکام ضبط و مصادره شد.

جنایات فرانسویان در الجزایر

چهره زشت و کریه استعمار، وحشیگری و خونخواری سپاهیان ارتش جنایتکار فرانسه، غارتگری و اخاذی فرماندهان ارتش باصطلاح پیام آور صلح و تمدن فرانسه، تنها گوشه و قطره ای از دریای ظلم فرانسویان نسبت به الجزایری هاست. استیلای فرانسه توام با تصرف املاک زراعی حاصلخیز بود و عمده قیام های منطقه ای ناشی از دست اندازی فرانسویان به املاک بود. سیل زمین خواران، ماجراجویان و اشراف فرانسه که در اثر انقلاب کبیر فرانسه املاک و منافع خود را از دست داده بودند به سوی سرزمین حاصلخیز الجزایر سرازیر گردید.

استعمارگرانخو گرفته به زندگی اشرافی، خود را با تجملات شرقی آراستند، کاخها و حرمسراهای نو بنیاد ساخته شده به سبک کلاسیک گوی سبقت از بارگاههای هارون الرشید در بغداد را ربودند. اشراف و فرماندهان که در زوایای ذهنی با خواندن قصه های سرگرم کننده ای همچون هزار و یک شب در اندیشه تحقق بخشیدن آمال و آرزوهای خود بودند، در سرزمین الجزایر به توجه به موقعیت و فرهنگ شرقی آن، امیدهای خود را با غارت خلق بومی آنجا تحقق بخشیدند.

سلب مالکیت ارضی، فساد و رشوه خواری فرماندهان ارتش فرانسه، غارت و چپاول مردم محروم از طرف سپاهیان فرانسوی، جایگزینی و تبدیل جامعه سنتی به جامعه مصرفی که تنها مجاز به مصرف کالاهای فرانسوی آنهم به قیمت های گران انحصاری از دیگر جنایات اولیه فرانسویان در الجزایر بود.

استعمار فرانسه باعث فروپاشی نظام سنتی، انحطاط و زوال صنایع دستی و ابتدائی گردید. استعمارگران برای خلق جامعه مصرفی اروپائی نیاز به ایجاد و توسعه فرهنگ غربی داشتند. چراکه کالاهای تولیدی فرانسه مخصوص فرهنگ و تمدن اروپائی بود و در فرهنگ منطقه ای و اسلامی الجزایر جائی نداشت. ایجاد فرهنگ مصرفی اروپائی برای فروش محصولات فرانسه لزوم از بین بردن نهادهای اجتماعی، سلب مالکیت اراضی، اشاعه فرهنگ غربی و جایگزینی زبان فرانسوی بجای زبان عربی را ایجاد می نمود.

استعمارگران که رسالت عمران و آبادانی الجزایر را یدک می کشیدند با تلاش همه جانبه ای خواستار جداسازی مردم از مفاهیم فرهنگی و ملی و زبان مادری بودند. آنها جنبه های مترقی مذهب و زبان عربی را مانع جدی مهمی در قبال برنامه های خود می دیدند و لزوم از بین بردن آنها را مدنظر سیاسی خود قرار داده بودند.

بزرگترین زیان و مهلکترین ضربت استعمار ( کلنیالیسم ) و استعمار نو ( نئو کلنیالیسم ) غارت اموال و منابع و ثروت و استیلای بازار تجارت و صنعت نیست، چنانکه مردم فهمیده الجزایر از غارت اموال و املاک و خرابی خانه و کاشانه خود شکایت می کردند. با اینکه تمام دارائی آنها به غارت رفته بود. بلکه از مسئله مهمتر که حیات ملی و ارزش واقعی یک ملت را بوجود می آورد و استعمار قبل از همه آن را هدف قرار می دهد، شکوه دارند و این نشان از عقل و شعور و آگاهی ملی بالای یک ملت است.

عوامل اساسی که استعمار گران برای گرفتن شعور و درک و آگاهی ملی ملل مختلف به کار می گیرند تا بر سرزمین و منابع و ثروتهای آنها دست یابند عبارتند از:

1_ سیستم آموزش و مدارس و آنچه واقعا در مدارس می آموزند.

2_ سینما و تئاتر

3_ رادیو و تلویزیون

4_ مطبوعات و مطالبی که به خورد افکار عمومی می دهند.

با توجه به عوامل فوق و اندکی تامل در وضعیت ملل تحت استعمار کنونی به راحتی در می یابیم که استعمارگر با آموزش هویت دلخواه خود به فرزندان ملت مظلوم در مدارس، جایگزینی فرهنگ خود از طریق سینما و تئاتر به عنوان عوامل پر مخاطب جامعه در دنیای امروزی، به جای فرهنگ بومی و اشاعه آن از طریق رادیو و تلویزیون، به عنوان مثال با تمسخر و بی ارزش شمردن فرهنگ بومی از طریق برنامه های تلویزیونی و رادیوئی و همچنین والا و پر افتخار نشان دادن فرهنگ استعمارگر، جوانان ملت تحت استعمار را از هویت خود زده کرده و به سمت فرهنگ متجاوز سوق می دهند. در جراید و مطبوعات از فرهنگ غنی و تاریخ پر زرق و برق و گاها دروغین نوشته و ملت را به فراموشی هویت خود وادار می کنند، طوری که الجزایری از عرب بودن خود خجالت کشیده و سعی در قبول فرهنگ فرانسوی داشته باشد. در این صورت است که می توان منابع و ثروت های این ملت را براحتی تاراج نمود.

جنبش های آزادی بخش ملی الجزایر

علی رغم پندار خوشبینانه ژنرال های ارتش تجاوزگر فرانسه مبنی بر استیلای کامل دولت فرانسه بر تمامیت ارضی سرزمین الجزایر و استقرار ارتش در آنجا طی مدت کوتاه، از همان ابتدا قیام ها و مقاومت های قبایل مختلف و اعتراضات مردمی آغاز گردیده و روزبه روز شدت گرفت. مهمترین قیام ها و جنگ های آزادی بخش قبایل و مردم الجزایر که دارای تشکیلات و سازماندهی منظم و قدرت جنگی فوق العاده بودند به شرح زیر است:

1_ قیام ((امیر عبدالقادر)) قهرمان ملی الجزایر در بخش غربی الجزایر همراه با پدرش ((محی الدین))

2_ قیام ((احمد بیگ)) در منطقه کنستانتینه ( همزمان با قیام امیر عبدالقادر.)

3_ قیام (( ابو معزه)) معروف به (بزچران) در بخش شمالی الجزایر حد مابین الجزیره و اوران مقارن با سالهای 1845_1846

4_ قیام (( بوزین)) رهبر واحدهای شورشی که به سال 1849 در صحرای الجزایر تجلی یافت، فرانسویان جنایتکار سر او را بریدند و برای عبرت دیگران و نمایش قدرت نظامی خود سرش را بر دیوار دژ آویختند.

5_ قیام (( ابو بغله)) معروف به ( استربان) در نواحی کوهستانی قابیلی به سال 1851 آغاز گردید.

6_ قیام (( محمد بن عبدالله )) این مبارز در سال 1852 در واحه (( لاقوته)) شروع و با پیوستن واحه ((تقرت))، در سال 1854 پشتیبانی و وسعت یافت. این جنگ آزادی خواهانه پس از 20 سال مبارزه مداوم با ترکیب سازماندهی تشکیلاتی اش و وسعت منطقه ای و پایگاه توده ای در اثر خیانت و خود فروشی بعضی از فئودالها شکست خورد.

7_ قیام ((لالا فاطمه)) در سال 1857

8_ قیام قبیله ((بنی سناسن)) طی سال 1859، ناشی از سلب مالکیت میلیونها دهقان الجزایری آغاز گردید.

9_ قیام ((والد سیدی شیخ)) بین قبایل فرزندان سیدی شیخ در سال 1864

10_ مبارزات آزادی بخش عظیمی طی سال 1871 به رهبری ((شیخ حداد)) و ((مقرانی)) سازمان یافت و ضربات مهلکی بر تجاوزگران وارد آورد. قیام ((امیر خالد)) یکی از نوادگان امیر عبدالقادر نیز همزمان با مبارزات شیخ حداد آغاز گردید.

11_ شورشها و قیام های منطقه کوهستانی ((اورس)) در طی سال 1916 بوقوع پیوست.

12_ نهضت رهائی بخش منطقه کنستانتین و سطیف به سال 1945 مبنی بر استقلال و خود مختاری الجزایر. این تظاهرات مسالمت آمیز بطرز وحشیانه ای از طرف تجاوزگران فرانسوی سرکوب گردید. طی این تظاهرات 45000 نفر مبارز شرافتمند الجزایری قربانی وحشیگری و خشونت تجاوزگران دولت منفور فرانسه گردیدند.

امیر عبدالقادر قهرمان ملی الجزایر

عبدالقادر در سال 1222 ه.ق مصادف با 1807م در قریه ((قیطنه)) از توابع ((وهران)) در یک خانواده روحانی بدنیا آمد. پدرش محی الدین فقیه و مجاهد وارسته ای بود که ریاست ((فرقه اخوت قادریه)) را در بخش غربی الجزایر بعهده داشت.

قبل از تجاوز فرانسه عبدالقادر نزد پدرش آموزش مذهبی را فرا گرفته بود. او اندامی تنومند و چهارشانه داشت، علی رغم روحانی بودنش آگاهی از امور رهبری سیاسی و نظامی و شجاعت بی نظیرش در سازماندهی تشکیلاتی، از او انسانی والا و مبارزی بزرگ ساخته بود. نطق گیرا و چهره کاریزماتیک بر وجاهت او می افزود. کتاب ((مواقف)) شاهکار او، سرشار از عشق به ملت و مبارزه در راه آرمانهای مردم ستمکش می باشد.

اتحاد قبایل در سالهای 1831_1832 بر علیه تجاوزگران فرانسه و لزوم مقاومت مسلحانه، انتخاب رهبری واحدی را واجب می نمود. امیرعبدالقادر از طرف قبایل به سمت فرماندهی انتخاب شد. افراد او با شجاعتی بی نظیر و ایثار جان خود و جهاد برای رهائی از سلطه استعمار بپاخاستند. فدائیان امیر با اجرای تاکتیک های کلاسیک جنگ چریکی از قبیل تاکتیک ((زمین سوزان)) یعنی قطع خطوط تدارکاتی فرانسویان و اجرای حمله و گریز و وارد آوردن ضربات مهلک به قوای فرانسه، فرانسویان را دچار شکست و بدشانسی هایی می نمودند.

حملات منظم و غافلگیرانه امیر بقدری موثر و کارآمد بود که فرانسویان را مجبور به مذاکره نمود. لذا وی پیمان ((دسمیشل)) را با فرانسویان منعقد کرد. طی این قرارداد به غیر از شهرهای ساحلی، تمامیت ارضی کشور به عنوان دولت عربی مستقلی به ریاست امیر عبدالقادر رسمیت یافت.

در سال 1835 فرانسویان مزورانه با سازش سران فئودال محلی و استفاده از تشتت موقعیت داخلی الجزایر، عهدنامه فوق را نقض نموده به قلمرو حکومت امیر عبدالقادر حمله بردند. که بازهم شکست سختی خوردند. فرانسویان جهت تثبیت قدرت خود نیاز به تصرف کنستانتین داشتند. که از سال 1836 شروع به حمله نمودند و پس از یک سال مقاومت دلیرانه مردم شهر بالاخره در اکتبر 1837 موفق به فتح شهر گردیدند. جنگ تن به تن در کوچه و خیابان های شهر و مقاومت مردم، فرانسویان را به غارت و کشتار وحشیانه مردم بی دفاع واداشت. احمد بیگ به کوهستان فرار کرد و امیر فتوای جهاد داد که این جهاد هفت سال طول کشید. با وجود افزایش ارتش فرانسه از 42000 نفر سرباز به 90000 نفر سرباز، و تقویت ارتش بوسیله سلاحهای مدرن و خودکار، بازهم حریف جنگهای چریکی و نا منظم عبدالقادر نشدند. لذا رو به اجرای عملیات چریکی و ضد چریکی آوردند. فرانسویان همچنین با استفاده از رشوه و تهدید و ارعاب، شروع به تطمیع فئودالهای الجزایر نمودند.

جنگ طویل المدت، خود فروشی و خیانت اکثر فئودالها، جنگ بین قبایل و اختلاف تاریخی آنها و کاسته شدن از تسحیلات ارتش عبدالقادر وی را مجبور به پناهنده شدن در خاک مراکش نمود. امیر از آنجا شروع به سازماندهی گروههای چریکی کرد. اما خیانت سلطان مراکش، اتمام ذخایر تسلیحاتی مبارزانش، عدم کمک عثمانیها، خیانت و دوروئی همراهان و عدم اتحاد بین مبارزان و قبایل منجر به دستگیری عبدالقادر توسط فرانسویان شد. پس از دستگیری وی را به شهر ((امبواز)) در فرانسه تبعید کردند. پس از 5 سال در زمان لوئی ناپلئون سوم و فرمان عفو او مبنی بر آزادی امیر با مقرری ماهیانه و عدم ورود به خاک الجزایر آزاد گردید. او مدتی در بورسا شهری در ترکیه و سپس در دمشق سکنی گزید و بالاخره در سال 1883 و در سن 75 سالگی چشم از جهان فرو بست.

جمیله بوپاشا دختر مبارز الجزایری

الجزایر نیز مانند سایر کشورهای ستم کشیده در راه مبارزه با ظلم و استبداد، چهره فرزندان دلیر و مبارز خود را به جهانیان نمایش داد. کشوری که برای آزادی آن شیرزنانی ظهور کردند که دوشادوش مردان مبارزش به مجاهده پرداخته و با شهامت خود کمر استعمار را خم کردند. کیست که شکوه جهاد و جانبازی شیرزنانی چون ((جمیله بوپاشا، جمیله بو هرید، جمیله بوعزه و ...)) در تاریخ مبارزات الجزایر را بخاطر نیاورد. زنان و دخترانی که با تن نحیف و نازکتر از گلبرگ ولی با اراده ای پولادین و عزم راسخ پشت ظالم را بر خاک زده و لرزه بر اندام دشمنان ملت خویش انداختند. زنان و دختران بسیاری با از خودگذشتگی و فداکاریهای بی دریغ خود، به عملیات عظیمی دست زدند. مبارزات خواهر (( صحیه))، خواهر ((حسبیه بنت بوعلی))، خواهر ((اوریه امداد))، خواهر ((بهیه)) و ... در تاریخ مبارزات الجزایر جایگاه بخصوصی دارند.

((جمیله بو پاشا)) یکی از این مجاهدین است. دختری که زیر بار سنگین وحشیانه ترین شکنجه ها و زشت ترین تجاوزات حاصل از تمدن غرب ایستاد و در یک کلام گفت: ((من عضو جبهه رهائی بخش ملی الجزایر هستم و بخاطر استقلال میهنم جانم را فدا خواهم کرد.))

جمیله در 3 فوریه 1938 در ((سنت لوژن)) الجزیره بدنیا آمد. از همان کودکی با درد آشنا شد. او مفهوم درد را در سر کلاس جغرافی، بهنگامی که معلم فرانسویش کلمات الجزایرٍ فرانسه و ... را می نوشت، در تمام وجودش حس کرد. بغض و نفرت از نابرابری ها و تضادهای اجتماعی در گلویش خفه شد. او با درد زیست. خواستند یادش دهند که همه چیز را به عنوان یک واقعیت بپذیرد. وضعیت منحوس و فلاکت بار مردم سرزمینش در مقایسه با رفاه و خوشبختی مهاجر نشین ها این فکر را در او بوجود آورد که چرا این تضادها باید پابرجا باشد. در این افکار بود که تحقق افکار و آمالش را در عملیات چریکها و گروههای ضربت حس کرد. اعلامیه ها و تراکت هایی که علی رغم کنترل شدید پلیس، تکثیر و در مدرسه و سطح شهر پخش می شد، خود به خود او را در مسیر جریان انقلاب انداخت.

با اعلام موجودیت جبهه رهائی بخش ملی الجزایر و پخش اعلامیه موجودیت آن و همزمان با اوج گرفتن عملیات چریکی و حمله به سربازخانه های فرانسوی، اعدام انقلابی و ترور سردسته های تجاوزگران و انفجار بمب در اماکن و پاتوق های فاشیستها، زنان بسیاری به گروههای مختلف تحت رهبری جبهه راه یافتند که از جمله آنها جمیله بوپاشا بود.

جمیله نخستین فعالیتش را با پخش اعلامیه و کسب اطلاعات به عنوان رابط شروع کرد.

جمیله بوپاشا، با آگاهی از احتمال دستگیری و شکنجه، مسئولیت هواداری از جبهه را با پخش اعلامیه و تراکت های آن به جان می خرید. بارها تحت تعقیب گشتی های پلیس مخفی قرار گرفت. با شرکت در انجمن های مختلف در تحلیل و ماهیت عملکردهای جبهه مردم را روشن می نمود.

علی رغم عضویت در تیم آتش، برنامه اش در درجه اول سیاسی بود، که در کنار کار سیاسی آموزش های نظامی، جنگ چریکی شهری و دیگر امور از قبیل تکثیر و چاپ اعلامیه، جعل گواهینامه رانندگی، درست کرن نمره موتور و ... را یاد گرفت و خود آموزش می داد.

با توجه به اطلاعات بدست آمده از گزارشگران مخفی، نیمه شب 10 فوریه مامورین امنیتی برای یافتن دو تن از اعضای کادر مرکزی جبهه که احتمالا در خانه بوپاشا پنهان شده بودند، به محاصره خانه مزبور اقدام می نمایند. ولی در اثر هوشیاری برادر ((سی مراد)) و برادر ((سی جمال)) تیرشان به سنگ می خورد. ماموران تمام اهالی خانه از جمله جمیله را با خود می برند. جمیله شدیدا تحت بازجوئی افسران اطلاعاتی قرار می گیرد. آنان مصمم بودند که دهان جمیله را باز کنند و مخفیگاه مجاهدین را کشف کنند. ولی جمیله حرفی نمی زند. با مشت و لگد به جانش می افتند تا به حرفش بیاورند، با اعضای خانواده روبرویش می کنند و با شکنجه دادن آنها و حتی بچه های کوچک سعی در وارد آوردن ضربه به روحیه انقلابی اش دارند. ولی او از سکوت خود دست نمی کشد. آنها می خواستند با زور و تطمیع جمیله بالاخره مخفیگاه مجاهدین را شناسائی نمایند.

استقامت و پایداری جمیله در برابر ضربات وحشتناک شکنجه گر، بازجویان را از پا درمی آورد. جمیله با عزم راسخ خود نه تنها در برابر بازجویان و شکنجه گران نمی شکست بلکه با روحیه مثال زدنی خود آنان را همان شیشه خرد می کرد.

جمیله سکوت کرده بود و به چشمان بازجو زل می زد. گوئی می خواست با زبان بی زبانی حالیش کند که کسی که در راه مبارزه برای آزادی ملتش پا می گذارد، تمام سختی های آنرا به جان می خرد. اگر خواهان زندگی بی دردسر و بی خیالی بود که قدم در این راه نمی گذاشت.

وقتی شکنجه های ابتدائی کارگر نیفتاد، شکنجه های روحی برای گرفتن اطلاعات از او شروع شد. عبدالعزیز بوپاشا پدرش و عبدلی دامادشان را به اتاق شکنجه آوردند. او را لخت کرده و با باتوم به او تجاوز کردند. به روی پدرش ادرار می کردند و برای شکستن روحیه انقلابی اش مقابل چشمان پدر کتک اش می زدند و فحشش می دادند. خواهرش را نیز مورد شکنجه قرار دادند. و با لگد بر شکم حامله اش کوبیدند ولی جمیله فقط تفی به روی بازجو انداخت و قاه قاه خندید.

او به عنوان اعتراض به اعمال غیر قانونی دؤخیمان اعتصاب غذا کرد، قوایش در اثر زجر، شکنجه و بی غذائی تحلیل رفته بود ولی قلبا احساس آرامش می کرد که با لو ندادن اسرار جبهه شخصیت انقلابیش تجلی یافته بود.

بعد از اتمام انواع شکنجه ها و عدم موفقیت در به حرف آوردنش بالاخره مجبور به انجام بی شرمانه ترین عمل تاریخی شدند. آنها بوسیله بطری به او تجاوز کردند و با اینکار سعی در شکستن روحیه بی نظیرش داشتند.

پس از ناامیدی از به حرف آمدن جمیله او را به زندان زنان منتقل کردند تا در زمان مناسبی دادگاهی برای او تشکیل شود. خانم ((ژیزل حلیمی)) به عنوان یک فرانسوی رادیکال وکالت او را بعهده گرفت ولی سماجت او در اجرای قانون در برابر ماکیاولیست های فرانسوی کاری از پیش نبرد و جمیله هم مانند میلیونها الجزایری آزادی خواه در دستان خون آلود استعمار جانش را فدای سرزمینش کرد.

سازمانها و احزاب مهم در جنگ آزادی بخش الجزایر

1_ (( سازمان مدافعان بیانیه و آزادی)) U.D.M.A ، به رهبری فرحت عباس بعد از جنگ جهانی دوم بنیان نهاده شد. این سازمان خواهان برابری حقوقی الجزایریان با فرانسویان بود و استقلال را به عنوان خود مختاری فدراسیونی یعنی حفظ روابط استعماری مورد تایید قرار می داد. این سازمان که تکنوکراتها و تحصیل کرده ها و روشنفکران متمایل به فرانسه تشکیل شده بود، پایگاه توده ای نداشت. بعدها فرحت عباس با تغییر رویکرد و مبارزه برای استقلال کامل الجزایر، در دولت موقت انقلابی به رئیس جمهوری برگزیده شد.

2_ ((جمعیت علما)) که مبنای ایدئولوژیکی مذهبی داشت و تجدید حیات سنن اسلامی را مطرح می نمود که در سال 1932 توسط ((عبدالحمید بن بدیس)) تشکیل شد. پایگاه عمده این سازمان در بین خرده بورژواهای سنتی و کشاورزان متوسط می بود.

3_ سازمانها و تشکیلات ملی با رویکردی چریکی و رادیکال یکی پس از دیگری تشکیل گردیدند. یکی از آنها ((ستاره شمال آفریقا)) بود که به عنوان اولین تشکیلات رادیکال، خواهان اصلاحات ارضی، کسب آزادی های دموکراتیک و آزادی فعالیت اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری بود. این انجمن در سال 1926 تحت رهبری ((مسالی حاجی)) به تشکیل هسته های کارگری اقدام نمود، ولی از طرف استعمارگران فعالیت آنان ممنوع اعلام گردید. این جنبش بعدها با نام ((حزب خلق الجزایر)) P.P.A، اعلام موجودیت نمود. این حزب با حمایت از تمامی نیروهای ملی و دموکراتیک در مبارزه برای استقلال مبارزه می کرد. شعار عمده حزب عبارت بود از: استقلال، زمین، نان.

با اعلام غیرقانونی بودن این حزب از سوی استعمار فرانسه آنها به سازماندهی ((سازمان پیروزی آزادی دموکراتیک)) M.T.L.D، پرداختند که در مبارزات پارلمانی و انجمن شهر اغلب کرسی های چندین شهر را تصاحب کرد. اما بدلیل رویکرد محافظه کارانه و مسالمت آمیز با استعمارگران فرانسه، بالاخره این سازمان در سال 1954 منحل گردید.

برخی از اعضای فعال و مترقی آن بعد از انحلال آن با اعتقاد به مشی چریکی، سازمان زیرزمینی ((O.S))  را تشکیل دادند. این سازمان زیرزمینی در طی ادامه فعالیت خود با عنوان ((کمیته انقلابی اتحاد و عمل)) C.R.U.A  اعلام موجودیت نمود. این کمیته از نوامبر 1954 عملیات چریکی خود را با حمله به پاسگاهها و کمیساریای پلیس آغاز نمود و به تحریک احساسات ضد فرانسوی در بین مردم دست زد.

و بالاخره از سوی این کمیته سازمانی تشکیل یافت که عمده ترین نقش در شکست فرانسویان در الجزایر و تشکیل دولت موقت الجزایر و نهایتا استقلال الجزایر را ایفا کرد. اعلام موجودیت سازمان ((جبهه رهائی بخش ملی الجزایر)) F.L.N  از سوی این کمیته و اعلامیه موضعی جبهه که بطور مخفی تکثیر شد، چنین بود:

(( اینک ما بعد از 10 سال مبارزه باصطلاح قانونی (جنبش ملی الجزایر) شاهد یک نوع واپسگرائی و انحطاط طلبی بوده ایم. چه سازمانهای لیبرالی به علت برخورد سازشکارانه خود با اوضاع و مسائل پایگاه خود را در افکار عمومی از دست داده اند. تجربه 10 سال مبارزه بی نتیجه آنها، همانا در کشمکش و خوش خدمتی آنها به اربابان فرانسویشان بوده است. آنان بدون هیچ توجهی به اصول و تاکتیک های مبارزاتی در پی موقعیت بودند. موقعیت و شرایط انقلابی هیچ وقت مفت بدست نمی آید؛ باید موقعیت را آفرید. ما با اعتقاد به این اصل که باید جنبش را از بن بست خارج نموده و از تشنج و مبارزات شخصی به مسیر جمعی انداخت دوشادوش با مبارزات برادران مراکشی و تونسی به مبارزه انقلابی حقیقی بر علیه فرانسویان اقدام نمائیم.

مبارزه ما برای کسب قدرت سیاسی گروهی نبوده بلکه برای آزادی استقلال و آزادی خلقمان می باشد. عمل ما منحصرا متوجه استعمارگران و عوامل داخلی شان می باشد. دشمنی که مزورانه از اعطای حداقل حقوق انسانی حتی از طرق وسائل مسالمت آمیز امتناع ورزیده است.))

مسیر استقلال الجزایر

پس از اعلام موجودیت جبهه و گسترش فعالیتهای چریکی و مسلحانه و تشکیل ارتش آزادی بخش و استقرار نیروهای این ارتش در مرزهای الجزایر، جنگ ضد استعماری وارد مرحله جدیدی گردید. ملت مبارزی که برای احقاق حق تعیین سرنوشت خود بپا خواسته بود. خلقی که مصمم بود برای کسب استقلال تلفات جانی و مالی سنگینی را متحمل شود در یک سوی جنگ قرار داشت و فرانسه ابرقدرت اروپائی با ارتشی پایان ناپذیر و سلاحهای پیشرفته و خود کار در سوی دیگر. اما بازهم استراتژی الجزایری ها یکی بود و مفهوم آن در جمله ((کسی جز خودمان به ما کمک نخواهد کرد.)) تجلی می یافت.

این نبرد نظامی که در سال 1957 بالغ بر 45000 سرباز فرانسوی در آن شرکت داشت و در پایان سال 1959 به 70000 نفر افزایش یافته بود. با اینکه مسئله الجزایر بارها در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد، ولی طبق معمول یا به تعویق می افتاد و یا با بهانه تراشی های آنچنانی در تطهیر عنوان الجزایرٍ فرانسه پافشاری می نمودند.

این جنگ نابرابر بارها در مجمع عمومی سازمان ملل و افکار عمومی جهان منعکس شد. سازمانها و دیگر جنبش های آزادی بخش به دفاع و پشتیبانی انقلاب الجزایر پرداختند ولی استعمارگران افراطی مهاجر نشین به رهبری ژنرال ((ماسو))، ژنرال ((رائول سالان)) و ژنرال ((ژوئوا)) در 13 ماه مه 1958 تظاهرات مسلحانه ای براساس شعار الجزایرٍ فرانسه در تمام نقاط کشور با پشتیبانی نظامیان ترتیب دادند. این عمل بطور غیرمستقیم به سقوط جمهوری چهارم فرانسه انجامید.

ژنرال دوگل در رفراندم ریاست جمهوری در فرانسه و الجزایر با 97% آرا پیروز گردید. دوگل رشد اقتصادی الجزایر را نوید می داد و با طرح کنستانتین وعده ایجاد نیم میلیون شغل جدید را عنوان می کرد. دوگل به عنوان یک سیاستمدار برجسته بخوبی می دانست که دیگر عمر استعمار بپایان رسیده است. او می دانست که دیگر سیاست مبتنی بر قدرت به تنهایی بی نتیجه است. بدین ترتیب بیانیه ای تحت عنوان ((صلح برای شجاعان)) در تاریخ 16 سپتامبر 1959 صادر نمود.

این بیانیه شامل نکات زیر بود:

1_ آیا الجزایری ها خواهان الحاق و ادغام سرزمینشان بطور کامل به فرانسه می باشند؟

2_ آیا خواهان تشکیل یک کشور با خودمختاری داخلی در چارچوب سیاست خارجی فرانسه هستند؟

3_ آیا خواهان استقلال هستند؟

ارائه این طرح در حقیقت نشانگر اعتراف فرانسه به شکست سیاسی بود. ((حکومت موقت جمهوری الجزایر)) G.P.R.A  که بریاست فرحت عباس در خارج از کشور تشکیل شده بود، این طرح دوگل را حیله ای برای وادار کردن جبهه رهائی بخش ملی و ارتش آزادی بخش ملی به تسلیم قلمداد کرد. اگرچه مفسران سیاسی آنرا مقدمه ای برای تسلیم دوگل تفسیر کردند.

در 14 ژوئن 1960 دوگل طی اعلامیه ای حق تعیین سرنوشت را برای الجزایر مورد تایید قرار داد و اعلام کرد که حاضر است با رهبر جبهه رهائی بخش ملی الجزایر راجع به آتش بس مذاکره کند. در اواخر ژوئن 1960 در ((ملون)) مذاکرات مقدماتی آغاز گردید. اما این مذاکرات بدلیل کوتاه نیامدن فرانسویان از مواضع قبلی که خواهان تحمیل شرایط نو استعماری بودند، بطور جدی صورت نگرفت و در 15 دسامبر 1960 کمیته سیاسی سازمان ملل با 63 رای موافق، 8 رای مخالف و 27 رای ممتنع حق خود مختاری و استقلال ملت الجزایر را برسمیت شناخت.

بالاخره فرانسه در 8 ژانویه 1961 در اثر پافشاری افکار عمومی و سازمان های بین المللی مجبور شد که به یک همه پرسی مربوط به حق خودمختاری به مردم الجزایر دست زند. هدف عمده تشکیل دولت مدافع استعمار بود. این رفراندم از طرف سازمان های ملی و جهانی افشا شد تا مردم با جواب منفی مشت محکمی بر دهان استعمار بزنند. فرانسویان با اعمال جبر، اکثریت مردم را به تصویب همه پرسی واداشتند. فرانسویان در مورد حفظ پایگاه های خود در صحرا که سرشار از منابع معدنی و نفت بود و قسمت اعظم خاک الجزایر را دربرمی گرفت پافشاری می کردند. عنوان موقعیت سیاسی خود را تضمین امتیازات سکنه مهاجر فرانسوی می دانستند.

هیئت نمایندگی الجزایر جهت حضور در ((کنفرانس اویان)) که قرار بود 20 مه 1961 برگزار گردد، روز 18 مه وارد ژنو شد و ((کریم بالقاسم)) در یک کنفرانس خبری در جمع خبرنگاران اعلامیه ای را قرائت کرد که عمده خواسته های ملت الجزایر بشمار می رفت. متن اعلامیه به قرار زیر است:

((در مورد الجزایر اکنون دنیا از افکار و عقاید ما آگاه است. اینجا آمده ایم تا از حقوق مرور زمان ناپذیر ملتی دفاع کنیم که تصمیم دارد اساس منسوخ شده استعمار را برچیند. ما همین جا اعلام می کنیم که الجزایر می خواهد به زندگی بین المللی خود بدون قید و بند مانند سایر ملتهای دیگر جهان دسترسی پیدا کند و با منتهای صداقت و صمیمیت با سازمان جهانی ملتها در راه صلح و ترقی بشریت همکاری کند.))

کنفرانس صلح اویان در تاریخ مقرر گشایش یافت اما به دلیل بهانه تراشی های فرانسیان و مطالبات غیر معقول و با رد شدن این مطالبات از سوی الجزایری ها این کنفرانس نیز نیمه تمام ماند. کنفرانس صلح اویان راه حل نو استعماری بود.

خواسته های فرانسویان در کنفرانس اویان بدین قرار بود:

1_ تضمین منافع فرانسویان در حوزه های نفتی صحرا (منابع تحت نظارت الجزایر و فرانسه استخراج شود و از رآکتورهای اتمی بمدت 15سال در صحرا استفاده شود.)

2_ حفظ اموال فرانسویان (مهاجرین ضمنا مکلفند در عرض 3 سال تابعیت خود را معین کنند.)

3_ استقرار پایگاه های نظامی (فرانسه بمدت 15 سال پایگاه دریائی مرسالکبیر را در کنترل داشته باشد. همچنین در عرض 3 سال کشور را تخلیه کند.)

4_ منافع اقتصادی فرانسه تامین شده و الجزایر در حوزه پولی فرانک باقی بماند.

در ژوئن 1962 بالاخره موافقت نامه اویان امضا شد. اگرچه این قرارداد نواستعماری با واکنش شدید نیروهای چپ و ناسیونالیست های خرده بورژوازی، جبهه رهائی بخش ملی الجزایر F.L.N  روبه رو گردید. لیبرالها و ملاکین بزرگ و سازشکارانی که از اعتلای جنبش انقلابی زحمتکشان واهمه داشتند از کنفرانس اویان استقبال نمودند. طبق توافقات مندرج در قرارداد اویان، فرانسه کمک های بلاعوض برای ترمیم خرابی های جنگ آزادی بخش در اختیار کشور مستقل می گذاشت. همچنین فرانسویان متعهد شده بودند که با کمک های فنی و اقتصادی خود در توسعه کشور بکوشند.

بالاخره بعد از سالها مبارزه و جهاد در راه سربلندی سرزمین، ملت الجزایر به استقلال دست یافتند و جشن پیروزی گرفتند. در همان سال 1962 ((بن بلا)) مبارز محبوبی که سالهاس سال از عمرش را بخاطر ملتش و وطنش در زندانها بسر برده بود و یکی از بنیان گذاران جبهه رهائی بخش ملی بود، به علت محبوبیتش در بین توده به رئیس جمهوری الجزایر انتخاب شد.

وی پس از کسب قدرت با اتحاد با نیروهای چپ و اعلام (( فرامین مارس)) و (( منشور الجزیره)) صراحتا از لزوم ارائه و کاربری سیستم سوسیالیستی سخن گفت. منشور الجزیره تحلیلی علمی از تاریخ الجزایر و جامعه معاصر بود. طی این منشور خواستار خودگردانی تولیدات در کلیه سطوح بود. همین خواستار ملی کردن شرکتهای خصوص، موسسات خارجی و صنعت نفت بود.

با تشکیل مجلس قانون گذاران در سپتامبر 1962، الجزایر یک جمهوری دموکراتیک ملی اعلام شد. به موجب فرمان صادره در مارس 1963 که به ((فرامین مارس)) مشهور است، کلیه دارائی های فرانسویان ملی اعلام شده و کارگران رسما در کمیته های خودگردان به اداره امور موسسات و مزارع پرداختند.

تاریخچه کوتاهی بود از مبارزات و مجاهدات ضد استعماری ملتی خستگی ناپذیر که همواره با مفهوم شکست بیگانه بوده و درس آزاد زیستن را بدنیا آموختند. ملتی که از همان ابتدا در برابرز استعمارگران به ظاهر متمدن اروپائی سر تسلیم فر نیاورده و پس از حدود یک میلیون قربانی در راه آزادی به پیروزی رسیدند. پیروزی که هرچند در غیاب فرزندان خلف آن سرزمین همانند (( یوسف زیغود، محمد عربی، جمیله بوپاشا، بن مهیدی و ...)) بدست آمد.

به امید پیروزی تمامی ملل از سلطه استعمار، چه از نوع فرهنگی و سیاسی و چه از نوع اقتصادی آن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد